در موسیقی ایرانی «گوش ابسولوت مطلق » وجود ندارد ولی «ابسولوت نسبی» از جایگاهی ویژه برخوردار است. این موضوع برای سایر موسیقیهایی که فرهنگ شفاهی دارند نیز صادق است.
نغمات موسیقی در نسبت فرکانسی ای که با یکدیگر دارند معنی می دهند و یک نغمه ی تنها به هیچ وجه تعیین کننده شکل گیری موسیقی نیست. بنابراین اصوات موسیقی اگر در رابطه با هم بررسی نشوند به نتیجه نمی رسیم. از طرفی استاندارد شدن ارتفاع اصوات مثلا A (لا) 440 هرتز در موسیقی کلاسیک غربی نتیجه نیاز آن موسیقی و در اثر فراگیر شدن ارکسترهای بزرگ و هماهنگی سازها با هم بوده است حال آنکه در سایر موسیقیها خبری از ارکستر های بزرگ و سازهای استاندارد شده برای این منظور تا به حال نبوده و بعید است به دلایل مختلف از جمله مسائل اقتصادی باشد. پس نام هر نغمه در این موسیقیها دلیل بر دلالت بر یک ارتفاع خاص از صوت نمی باشد. مثلا ما به سیم اول تار و سه تار همیشه می گوییم «دو» اما در حقیقت خیلی مواقع آن را نسبت به استاندارد تعریف شده، در ارتفاعی پایین تر نزدیک به سی یا سی بمل و یا بین آنها و حتی کمتر کوک می کنیم.
پس اگر خود را ملزم به حفظ کردن یک فرکانس ثابت نماییم در واقع کار بیهوده ای کرده ایم چراکه احتمالا از درک روابط فرکانسی نغمات موسیقی در ارتفاعهای دیگر عاجز خواهیم شد. زیرا مغز انسان نمی تواند بی نهایت ارتفاع صوت را مشخصا در ذهن خود ثبت نماید.
در نتیجه موضوع گوش ابسولوت مطلق در این موسیقی ها منتفی است و اما درک صحیح اختلاف زیر و بمی نغمات با نسبتهای آن ما را به سوی گوش «ابسولوت نسبی» سوق خواهد داد. در این رهگذر ابسولوت نسبی به معنی شناخت و توانایی خوانش و درک فواصل موسیقی از هر مبدأ منحصر به فرد با هر ارتفاع قابل اجرا می باشد. این امر فارغ از نام نتها و به صورت آواهایی با حروف کشیده و غیره نیز می تواند صورت بگیرد.
بگذارید مثالی بزنم؛ گوش ابسولوت نسبی در موسیقی ایرانی یعنی؛ چنانچه یک نغمه با هر بسامدی شنیدیم بتوانیم آن را شاهد یک دستگاه یا آواز یا مقام فرض نموده و تمام نغمه های مجاور آن را به طور دقیق متصور شویم. مثلا آن را شاهد سه گاه فرض کرده و پرده مخالف را ادا کنیم یا همان را شاهد شور فرض کرده و پرده دشتی یا قرچه یا بیات ترک و غیره را ادا کنیم. هر چه دقیق تر باشد به ابسولوت نسبی نزدیک تر خواهیم بود. در واقع باید با شنیدن یک نغمه با هر بسامدی بتوان کلیه نغمات دیگر را بدون شنیدن به طور دقیق متصور شد و ادا کرد.